حنان حنان ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

حنان پسر مهربون

روز مادر

ای مادر عزیز، تو بهترین گل واژه هستی، هستی؛ تو غزل لطیف روزگاری؛ تو دیوان محبت هایی؛ تو سرود جویباری؛ تو اقیانوس عشقی؛ تو دفتر رنج های نامکتوبی. اکنون که من از تو هستی یافته ام جانم فدایت باد! یاس ها عطرشان را از بوی تن تو به عاریت می گیرند. شبنم، گل واژه اشک های توست ای شقایق دشتستان صبوری؛ ای هم آغوش پروانه ها؛ ای صفای گل سرخ؛ ای نرگس عشق؛ ای اقاقیای محبت؛ تو شمیم گل محمدی و رایحه گل نسترنی. مادر، تو از همه گل ها زیباتر و از همه آنها خوش بوتری، در سالروز یاد تو، عطر همه گل های شکفته را نثار وجودت می کنم   مادر، تو رفیع ترین داستان حیات منی. تو به من درس زندگی آموختی. تو چون پروانه سوختی و چون شمع گداختی و مهربا...
22 ارديبهشت 1391

مهمونی خونه دایی جون

سلام امشب شام خونه ایلیاینا بودیم خیلی خوش گذشت زن دایی کلی زحمت کشیده بود دستش درد نکنه با ایلیا جون کلی بازی کردید ماشاالله ایلیا واسه خودش مردی شده  سر سرسره بازی با هم دعوا میکردی هر کدوم که میرفتید بالا دیگه سر نمیخوردید بیایید پایین چون میدونستید اگه پایین بیایید اون یکیتون میاد بالا خلاصه هر دوتاییتون خیلی شیطون شدید .... چند عکس خوشگل از دوتاییتون گرفتم ... اینم از وقتی که ایلیا جان نمیخواد تا حنان هم سر بره نشسته  و تکون نمیخوره اینم از ایلیای خودمون جگر عمش ...
20 ارديبهشت 1391

پسر مهربون

سلام عزیز دلم مینویسم برایت تا روزی بخوانی و بدانی که چقدر برایمان عزیزی فراموشمان نکنی و تنهایمان نگذاری ... حالا که ساعت حدودا ١ شب فرصت کردم بیام سری به وبلاگت بزنم آخه تازگیا ماشاءالله خیلی شیطونشدی هر روز که بزرگ میشی بزار بگم کنجکاوتر میشی به همه جا سرک میکش و از همه چیز می خوای سر در بیاری خیلی باهوشتر از بچه های هم سن و سالتی اینو دکترتم بهم گفته و برای همین رفتارم باید باهات خیلی فرق د اشته باشه خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که پسری به هوش و زکاوت تو مهربون رو برای ما هدیه داده... میخوام از هوش و زکاوتت بگم تا وقتی بزرگ شدی بدونی چه پسر با هوشی بودی.... خیابونارو میشناسی .مثلا خیابون خونه مامان جون -نه نه ج...
9 ارديبهشت 1391
1